اما اینک و با از میان رفتن این دغدغه، مانع موجود در این زمینه برطرف شده و با توجه به ابراز تمایل های مکرر دولتمردان آمریکایی به مذاکره و مصالحه با ایران، تکلیف گروه 1+5 نیز در این مورد روشن تر و دستش برای توافق با ایران بازتر شده است.
پیشنهاد دوم، یعنی ضرورت برداشتن گام های متقابل، هرچند ممکن است در ابتدای امر روشن و بدون ابهام به نظر برسد، اما در واقع یکی از مسائل مهمی که به عنوان مانعی بر سر راه به نتیجه رسیدن مذاکرات ایران و 1+5 عمل کرده، محتوا و جزئیات این گام های متقابل بوده است.
اگر مواضع «کاترین اشتون» را به عنوان نماینده گروه 1+5 مبنا قرار دهیم، این گروه پیش از این نیز همواره از جنبه لفظی بر ضرورت برداشتن گام های متقابل تأکید داشت؛ اما تفسیرش از ماهیت این گام های متقابل، به کلی با برداشت ایران متفاوت و اصولاً پذیرش آن از سوی ایران غیرمحتمل بود.
دیدگاه پیشین 1+5 در این چارچوب بر این اساس استوار بود که در ازای توقف غنی سازی 20 درصدی در ایران، خروج ذخیره اورانیوم 20 درصدی از کشور و تعطیلی مرکز غنی سازی «فردو»، غرب تنها تحریم های بخش هواپیمایی را علیه ایران لغو کرده و از وضع تحریم های جدید علیه ایران خودداری کند.
به این ترتیب، کاملاً واضح بود که با توجه به ماهیت غیرمتوازن تفسیر 1+5 از گام های متقابل، این پیشنهادات نمی تواند مورد پذیرش ایران قرار گیرد.
اما آنچه در این دور از مذاکرات از منابع رسمی و غیررسمی مطرح شد، این بود که موضوع «تعطیلی» فردو از دستور کار خارج شده و «تعلیق» غنی سازی در این مرکز مطرح شده است. از سوی دیگر، گویا گستره لغو تحریم ها از سوی غرب نیز گسترده تر از موارد محدود پیشین خواهد بود.
پیشنهاد سوم نیز تا حد زیادی با مباحث مطرح درباره پیشنهاد نخست مرتبط است؛ بدین صورت که با مشخص شدن چارچوب و هدف گفت و گوها، چشم انداز پایان آن و نتایج مورد انتظار نیز مشخص تر خواهد شد. در همین چارچوب، برخی منابع، همچون سایت اروپای جدید (New Europe) به نقل از دیپلمات های غربی این احتمال را مطرح کردند که مذاکرات هسته ای تا پایان سال جاری میلادی به نتیجه ای مشخص برسد.
اما پیشنهادهای چهارم و پنجم را شاید بتوان مهمترین بخش از بسته پیشنهادی ایران دانست که طی ده سال گذشته، نقطه محوری مذاکرات ایران و غرب را در بحث هسته ای تشکیل داده است. در حقیقت، مهمترین درخواست ایران از غرب از ابتدا تاکنون، به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی ایران در چارچوب معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای بوده است.
در این زمینه، تغییری که در دور اخیر مذاکرات حاصل شد و البته نشانه های آن از دوره های پیشین نیز قابل مشاهده بود، این بود که محور ادعاهای غرب درباره برنامه هسته ای ایران، از صرف غنی سازی و یا غنی سازی با سه و نیم درصد و پنج درصد (مواردی که در ابتدا مطرح بود) خارج شده و اینک بحث صرفاً روی غنی سازی با درصد بالا (20 درصد و بالاتر) است. این خود دستاورد مهمی برای ایران بوده که در مذاکرات آلماتی بیش از گذشته خود را نشان داده است. اکنون حتی رژیم صهیونیستی نیز هیچ بحثی را درباره غنی سازی با درصد پایین ایران مطرح نمی کند.
از سوی دیگر، این نکته که بنا بر توافق طرفین، قرار است پیش از برگزاری دور بعدی مذاکرات در آلماتی، گفت و گوهای فنی و کارشناسی برگزار شود، خود نشانگر عزم موجود برای توجه به این موضوع است؛ زیرا از میان محورهای پیشنهادی ایران، تنها بخشی که واقعاً نیازمند گفت و گوهای «فنی و کارشناسی» است، همین مسئله حقوق و تکالیف ایران در چارچوب «ان پی تی» و مباحث مرتبط با آن است.
در نهایت، درباره نکته نهایی، یعنی پیشنهاد ایران مبنی بر گنجاندن مباحث منطقه ای و غیرهسته ای در چارچوب مذاکرات، باید به تغییرات اتفاق افتاده در سطح منطقه طی ماه های اخیر و بیش از همه، تحولات سوریه توجه کرد.
در این زمینه، اینک برای غرب محرز شده که بر خلاف پیش بینی های قبلی، انتظار حصول تغییری چشمگیر در عرصه سیاسی سوریه، به ویژه به شکل کنار رفتن بشار اسد، انتظار واقع بینانه ای نیست.از سوی دیگر، ضرورت توجه به نقش و پتانسیل ایران در این کشور نیز بیش از پیش برای غرب آشکار شده و همین امر، احتمال پذیرش توجه به موضوعات منطقه ای در قالب گفت و گوهای 1+5 را بیشتر کرده است.
به هر حال، مجموعه این عوامل در کنار هم، زمینه وقوع زنجیره ای به هم پیوسته از تغییرات را فراهم کرده که در قالب امیدبخش بودن مذاکرات آلماتی نمود پیدا کرده است.